مرواریدت مبارک
سپهری جونم فکر میکنم بیشتر از یه ماهه که نتونستم بیام وبلاگتو آپ کنم.
ولی بلاخره امروز تصمیم گرفتم که بیام و برات بنویسم.
عزیز دلم همونطور که میدونی نزدیک دو ماهه که اسباب کشی کردیم به خونه جدیدمون.
این خونمون خیلی بهتر از خونه قبلیمونه.هم جامون بزرگتره هم همه چیزش عالیه.
حالا یک تا خبر خوب
گلم ،بلاخره مروارید دار شدی .شانزدهم خرداد >دندون کوچولوت از لثه زد بیرون و چشم مارو روشن کرد.اما نا گفته نمونه که این دندون کوچولو چه بلا هایی سر ما نازل نکرد.از تب و ا س ه ا ل گرفته تا بیخوابی های روزانه و شبانه.
هجده خردادهم عزیز جون برات آَش دندونک درست کرد و بین فامیلا پخش کردیم قرار بود که روز درست کردن آش دندونکت برات یه جشن کوچولو بگیریم اما متاسفانه عموی من فوت شدن و فکرمون عملی نشد .ولی قول میدم برات یه تولد جانانه بگیرم
دندون دومیتم تو راهه و داره یواش یواش میاد بیرون .ولی با چه سختیی.
کلی هم کادو گرفتی .خاله شهره هم برات یه سه چرخه خوشگل کادو دادکه خیلی دوسش داری.بقیه هم پول دادن.منم همشو برا خودت نگهداشتم.
سپهری
بابایی داره امتحانات پایان ترمشو میگذرونه با تموم شدن امتحانات بابایی سه تایی مون یه نفس راحت میکشیم.دعا کن مامانی دعا کن که بابایی موفق بشه.
راستی فرشته من
اوایل ده ماهگیت بردیمت آ تلیه و ازت عکس گرفتیم . حالا عکساشو بعدا برات میزارم.تو عکسا اینقدر خوردنی شدی که نگو.
پسرکم خیلی دوستت دارم.بهترینارو برات از خدای مهربون میخوام.