سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

برای سپهر و سوگند...................گلهای همیشه بهار زندگی ام

<no title>

کوله بار سفرت رفت ونگاهک را برد نه تو دیگر هستی ونه نگاهی که درآن دلخوشی ام سبز شود   ***************** زندگی وقتی قشنگه  که درکتاب قانون آن اصل معرفت ماده محبت وتبصره عشق نوشته شده باشد. ...
17 آبان 1390

<no title>

از آسمان ستاره های خوشبختی را برای هم میچینیم ورویاهایمان رابرتاروپودقالی گره می زنیم.کاش همیشه صدای شادابی وجوانی را بشنویم وحرف قبلهایمان رابفهمیم. ******************* من بر قبلب سنگی ات بوسه می زنم ودیگرهرگز با توبودن را نمی خواهم.توصادقانه گفتی درخانه قلبت هیچ جایی برای من نیست.من برقلب سنگی ات بوسه می زنم که با من صادق بودی ...
17 آبان 1390

دنیا

چه کسی می گوید: که گرانی شده است دوره ارزانیست !! چه شرافت ارزان .! تن عریان ارزان ! آبرو قیمت یک تکه ی نان ..... ودروغ از همه چیز ارزانتر وچه تخفیف بزرگی خورده قیمت هر انسان....! ...
17 آبان 1390

<no title>

چرادست زندگی اینگونه به دلم داغ می گذارد چرانفس کشیدنم باید بایدبغض داشته باشد کاش مردم سرزمین من هم مانند سرزمین غرب خواهان خودم بود نه خواهان مدرک وپول پدروموقعیت پدر چرا گناه ...........پای من باشد من نمی خواهم لونده وجلف و ناپاک باشم تا خواسته شوم مردم سرزمین من خواهان نخواستنهای من هستن مادرم از خود خاطره خوش دارد ولی من ناله دارم پس کی زندگی خوشی هایش را به من ثابت می کند شاید وقتی میمیرم ....... ...
17 آبان 1390

<no title>

 اگر دلت یک لحظه در صد سال یاد می کند ، بی شک دل من در تمام عمر به یادت می تپد پرشور / سلام مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود بپرس شب ها چگونه آسوده می خوابد / گذشت اون وقتایی که آدما همیگرو دور می زدن .... الان دیگه از روی هم رد میشن ! / زخمی بر پهلویم است ، روزگار نمک می پاشد ! و من پیچ و تاب می خورم و همه گمان می کنند که می رقصم ... ...
17 آبان 1390

<no title>

در سرزمین خاطره ها انان که خوبندهمیشه سبزند وآنان که محبت ودوستی در قلبشان جاری است همیشه به یاد می مانند ******* کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه فردا نبود کاش بودی تا برای قلب من زندگی اینگونه بی معنا نبود   ******* زلال که باشی سنگهای کف رودخانه ات را برمیدارند ونشانه می روند درست روی خودت !!!!! این قانون طبیعته اما..... زلال باش ...
17 آبان 1390

بارون

پسر عزيزم سلام امروزم مثل چند روز قبل داره بارون ميباره .امروز تو از پشت پنجره خونه آقا جون اينا کلی بارونو تماشا کردی .معلومه که از بارون خيلی خوشت مياد فدات بشم که به همه چی دقيق نگاه ميکنی . تو کتابت يه شعر درباره بارون هست که برات تو وبلاگت ميزارم.فکر کنم تو هم بزرگ شدی مثل نی نی تو شعر بشی،قربونت برم     وقتی هوا ابريه می خواد بارون بباره نی نی کوچولو دوباره چترشو بر می داره     بدو ميره تو کوچه يا تو حياط خونه چشم می دوزه به ابرا منتظر بارونه     دلش می خواد که بارون  بريزه روی تنش خوشش مياد از اينکه خيس بشه پيراهنش     دوست داره چتر و فقط  ...
14 آبان 1390

یادگاری

يادگاری اين دو بيت به عنوان يادگاری كه عزيز جون به زبان آذری برات ميخونه و تو خوشت مياد رو مينويسم تا تو وبلاگت بمونه : آغ  اللر آغ بيلكلر                                         سبلاندا قار كولكلر بالامن داييسی گلنده                                    &nb...
11 مهر 1390

ختنه کردن گل پسرم

ختنه كردن گل پسرم سپهر گلم  هفتم مهر ماه 1390 كه تو چهل و پنج روزه بودی من و بابايی به همراه خاله شهره و نيايش عزيز به كلينيك سينا رفتيم تا تو رو ختنه كنيم .قربون پسر خوشگلم بشم كه مثل مردا قوی بود و اصلا گريه نكرد و فقط شير خورد و گذاشت تا آقای تقيبيگلو كارش و انجام بده .خاله جون برا مسلمون شدنت شكلات خريد و بين پرسنل پخش كرد . راستی  حين ختنه پسرم شاشيد رو سر و صورت آقای تقيبيگلو و باعث خنده همه شد . ههههههههههههه ...
10 مهر 1390