<no title>
چرادست زندگی اینگونه به دلم داغ می گذارد
چرانفس کشیدنم باید بایدبغض داشته باشد
کاش مردم سرزمین من هم مانند سرزمین غرب خواهان خودم بود
نه خواهان مدرک وپول پدروموقعیت پدر
چرا گناه ...........پای من باشد
من نمی خواهم لونده وجلف و ناپاک باشم تا خواسته شوم
مردم سرزمین من خواهان نخواستنهای من هستن
مادرم از خود خاطره خوش دارد ولی من ناله دارم
پس کی زندگی خوشی هایش را به من ثابت می کند
شاید وقتی میمیرم .......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی