عید قربان

سلام آلوچه مامان

سپهر جان دیروزعید قربان بود .یکی از قشنگترین عیدهای مسلمونا،عید قربان روزیه که هر کس توانشو داشته باشه باید گوسفند قربانی کنه .حالا بزرگتر که شدی خودت میفهمی که چرا تو این روز گوسفند قربانی میکنن.

.امسال  عید قربان با وجود تو گل نازم خیلی قشنگتر بود.

 پسر خوشگلم اولین عید قربان زندگیت  مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  باشه .

امسال هم مثل هر سال عید قربان ، اول رفتیم خونه آقا جون و عزیز جون ،ناهار خوردیم  وامدیم خونه مادر جون و پدر جون ،برسام کوچولوی جیگر با مامانش اونجا بودن .

بعد شم مراسم کباب بازی شروع شد فقط حیف که پدر جون پیش ما نبود وگرنه بیشتر بهمون خوش میگذشت .

بابایی با عمو جلیل (بابایی برسامی )با بابایی جنابعالی مرغ و گوشت هارو کباب میکردن و ما هم میخوردیم .تو هم که قربونت برم بینسیب نموندی چون عمه جون کمی از ابش به دهن کوچولوی تو هم مالید ،توهم چه ملچ مولوچی راه انداخته بود همش برا عمه مریمت دلبری میکردی که دوباره از اب کباب بهت بچشونه .البته برسام عسلی هم اونطرف مشغول بود .خلاصه به شما دو تا جوجو ها که بد نگذشت اولین کباب زندگیتونو خوردین برسامی از گوشتش ،تو هم از آبش .

بعد از مراسم کباب بازی مادر جون کدو درست کرد که اونم خیلی خوشمزه بود .این عید قربان هم گذشت .انشالله سال بعد هم تو و هم برسام هر دو تون راه میرید و میتونید بیشتر کباب بخورید.

سپهر جان اولین برف پاییزی هم از پری روز شروع به باریدن کرده ،هوا هم خیلی سرد شده .باید بیشتر مراقبت باشم تا خدای نکرده سرما نخوری .امشب بابایی دوباره میره جاسب .من و تو هم میریم خونه عزیز جون تا اونجا بمونیم .بابایی پنجشنبه شب بر میگرده زنجان .

پسرم تازگیا یاد گرفتی همش دستتو میبری تو دهنت ،دستتو میکشم کنار و جاش پستونکتو میزارم دهنت ،پستونکو پرت میکنی بیرون و دوباره دستت و فرو میکنی تو دهن و میخوری .اگه کاریت نداشته باشم ،میخوای دستتو تا مچ کنی تو دهنت.آخه عزیزم دهن تو کوچولو دستت که جا نمیشه توش.برات یه شعر مینویسم تا ببینی نی نی تو شعر چیکار میکنه.

نی نی کوچولو دستشو

توی دهن می زاره

هی می مکه شستشو

چون پستونک نداره

مامان بابا به نی نی

می گن نخور شستتو

شاید آلوده باشه

ناخن ها یا دست تو

نی نی به حرف اونها

میخنده گوش نمی ده

یکهو یادش می افته

دیشب چه خوابی دیده

خواب دیده بود که دیگه

انگشت شست نداره

از بس که اونو خورده

تموم شده بیچاره