پسر شیطون من
سلام جو جوی مامان
امروز بازم یبوست داشتی و خیلی اذیت شدی ولی خدارو شکر الان حالت خوبه و لالا کردی منم فرصت و غنیمت دونستم واومدم برات یادداشت بنویسم.
دیشب نمیخوابیدی همش بهونه میگرفتی ،تا گهواره وایمییستاد صدای توهم در میومد ازبس گهوارتو تکون دادم دستم درد گرفت اما بلاخره خسته شدی و خوابت برد.منم تونستم بخوابم.
تازگیا خیلی شیطون شدی همش میخوای بازی کنی ،دوست داری تو بغل بگردونیمت ،با تعجب این ور و اون ور و نگا میکنی ،اونوقته که خیلی خوردنی میشی.به روشنایی خونه عزیز جونینا خیلی علاقه داری،وقتی چشمت بهش میافته از ته دل میخندی .
گل قشنگم چند روز که داره بارون میباره آخه فصل پاییز از راه رسیده .این اولین پاییز بعد از تولد توست ،امسال پاییز با تو خیلی قشنگتره .
دیشب رفتیم بیرون ،بارونم میبارید تو نق زدی که بلندم کن منم بلند کردمت تو از پشت شیشه ماشین بیرون و نگاه میکردی و چه با تعحب داشتی نگاه میکردی .قربون اون چشات بشم من که این جور کنجکاوه .خیلی دوستت دارم پسرک نازم . جوجوی من داره واسه مامانش میخندهپسرم میخواد بره مهمونی