سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

برای سپهر و سوگند...................گلهای همیشه بهار زندگی ام

بدون عنوان

1390/1/21 15:43
157 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر خوبم :

مامان و ببخش که اینروزا خیلی اذییتت میکنه ،با خم و راست شدنای مکررش باعث ازار تو میشه. قول میدم از امروز بیشتر مراقبت باشم. عزیزم گاهی وقتا  همه چیز دست به دست هم میدن تا روز آدما خراب شه و غصه بیاد تو دلشون ، کاریشم نمیشه کرد فقط باید توکلت به خدا باشه و بتونی اون روز و پشت سر بزاری .

عزیزم سه شنبه هفته پیش نی نی عمه مریم متولد شد .یه پسر کوچولو و ناز .که فعلا مشخص نیست شبیه مامانشه یا باباش ،اما خیلی نازه

پسر خوبم تو بیمارستان که بودم وقتی ناله های مامانارو میدیدم و حال بد عمه مریمو ترس همه وجودمو پر میکرد . نوزادایی بودن که وزنشون کم بود یا اینکه زردی داشتن یا مشکلات دیگه ای که باید از مادرشون جدا میشدن و تو بخش نوزادان بستری میشدن تا مشکلشون حل بشه و برگردن بغل مادراشون .ماماناشونم که از درد به خودشون میپیچیدن ،این صحنه ها خیلی منو ترسوند .وقتی میدیدم که عمه مریم درد داره و دارو ها اثر نمیکنه ترسم بیشتر میشد ،بابایی هم رفته بود دلیجان و تا پنج شنبه بر نمیگشت .

ترسم از این بود که نکنه تو هم موقع دنیا اومدنت مشکلی داشته باشی و نزارن من ببینمت یا بستریت کنن و تو دستگاه بزارنت یا  بدن کوچولوتو زخمی کنن .از این میترسم که شیری نداشته باشم تا تو بخوری و گرسنه بمونی.

یا من اینقدر بعد از عمل درد داشته باشم که نتونم از لحظه لحظه ی  بودنت لذت ببرم .راستشو بخوای عزیزم هنوزم که هنوزه ترسم بر طرف نشده . اما توکل میکنم به خدا ،به همون خدایی که بعد از دو سال انتظار تو رو بهمون هدیه داد .روزیتم خدا میرسونه. خدا تورو که مثل فرشته ها پاکی بی روزی نمیزاره .

عزیزم دو سه ماه پیش بود که وقتی سر پا بودم شکم داشتم و ذوق میکردم اما وقتی به پشت میخوابیدم شکمم کاملا می رفت داخل و ضد حال میخوردم . اما حالا چند روزه که وقتی هم میخوابم به پشت ،کاملا مشخصه که تو توو دلم داری ورجه وورجه میکنی .عزیزم از امروز بیشتر از قبل مواظبتم . نمیزارم اب تو دلت تکون بخوره تو هم مواظب خودت باش وقتی داری اذییتت میشی با پاهای کوچولوت فشارم بده تا سریع تغییر موقعیت بدم .خیلی دوستت دارم اندازه همه ستاره ها.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)