هفته 37
پسرک شیطون بلای من
الان که دارم برات تو وبلاگت یادداشت بنویسم ساعت یازده و نیمه شب.من وتو الان تو هفته 37 هستیم .دو هفته دیگه تو پیش من و بابایی هستی .
من و بابایی داریم واسه ورودت لحظه شماری میکنیم .امشب ساکتوآماده میکنم ،تا همه چی برای ورودت مهیا بشه .فرشته کوچولوی من: .
خیلی وقته که نتونستم به وبلاگت سر بزنم و برات بنویسم آخه دو هفته ا ی میشه که خونه خودمون نیستم .صبح ها میرم خونه عزیز جون اینا و عصرا بابایی میاد دنبالم و بر میگردیم خونه .آخه باید استراحتموبیشتر کنم .چند روز پیش حالم اصلا خوب نبود مجبور شدم به طور اورژانسی برم پیش دکتر ،فکر کنم کیسه ابم مشکل داشت که خدا رو شکر برطرف شد .اما درد ای کاذب زایمان گاهی امونمو میبره ،برا همین بابایی ترچیح میده که تنها تو خونه نمونم.
سپهرم وسایل سیسمونیتم که عزیز و آقا جون زحمت خریدشو کشیده بودن ،چیدیم و مهمون دعوت کردیم .همکه از وسایلت خوششون اومد،امیدوارم خودتم دوسشون داشته باشی .
راستی فردا میخوام برم مطب دکتر بیهوشی تا ببینه که آیا میتونم از بی حسی استفاده کنم یا نه .
گلم دیگه باید برم وسایلتو آماده کنم . خیلی دوستت دارم .مواظب خودت باش